loading...

مهر تو عکسی بر ما نیفکند / آئینه‌رویا! آه از دلت، آه...

بازدید : 1
شنبه 26 بهمن 1403 زمان : 23:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مهر تو عکسی بر ما نیفکند / آئینه‌رویا! آه از دلت، آه...

«معنی فکرهام شروع کرد به دور شدن از من، مثل برگ‌هایی که از درخت‌ها در رودخانه‌ها می‌ریزند، من درخت بودم و جهان رودخانه بود.»

بی‌نهایت بلند و به غایت نزدیک / جاناتان سفران فوئر / ترجمه: لیلا نصیری‌ها

بازدید : 0
شنبه 26 بهمن 1403 زمان : 23:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مهر تو عکسی بر ما نیفکند / آئینه‌رویا! آه از دلت، آه...

دقیقا یک قرن بعد در دسامبر 1968، آپولو 8 برای سفر به سوی ماه پرتاب شد. در شب کریسمس آن‌ها از سمت پنهان ماه بیرون آمدند و وارد مدار ماه شدند. فضانوردان آپولو اولین انسان‌هایی بودند که این پدیده را در بدو ظهور می‌دیدند و باید برایش اسمی‌دست‌وپا می‌کردند: «طلوع زمین». ویلیام اندرس، خلبان سفینه ماه‌نشین آپولو، با دوربین‌هاسلبلادی که به شکلی ویژه تعبیه شده بود، توانست عکسی بگیرد از کره زمینی که دو سومش روشن بود و در آسمان شب برمی‌آمد. عکس‌های او زمین را پرنقش و نگار در پوششی از ابری پرپری با گردش‌های مداوم بزرگ‌بادها، آب‌های آبی سیر و قاره‌های زنگاری نشان می‌دهند. سرلشکر اندرس بعدها به یاد می‌آورد:

«گمانم این طلوع زمین بود که همه ما را عمیقا متأثر کرد... ما داشتیم به سیاره خودمان نگاه می‌کردیم؛ جایی که تکامل‌ یافته بودیم. زمین ما در مقایسه با سطح ناهموار، نخراشیده، نتراشیده، درب‌وداغون و حتی حوصله‌سربر ماه، کاملا رنگی و قشنگ و لطیف بود. گمانم چیزی که همه ما را تحت تأثیر قرار داد این بود که ما 380000 کیلومتر آمده بودیم که ماه را ببینیم و حالا می‌دیدیم این زمین است که واقعا ارزش تماشا دارد.»

عکاسی، بالون‌سواری، عشق و اندوه / جولیان بارنز / ترجمه: عماد مرتضوی

بازدید : 1
شنبه 26 بهمن 1403 زمان : 23:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مهر تو عکسی بر ما نیفکند / آئینه‌رویا! آه از دلت، آه...

«با هم که بودیم به نظر خیلی هماهنگ می‌رسیدیم؛ منسجم و یک‌دل. این هماهنگی را چیزی مخدوش نمی‌کرد، حتی بعد از ازدواجمان. مثل دو غریبه در یک خانه ماندیم. شب‌ها تخت ما را به هم وصل می‌کرد و روزها زندگی بین ما فاصله می‌انداخت. اتفاقی که بعد از ازدواج افتاد این بود که هر دوی ما دیگر احساس نمی‌کردیم لازم است به هم زنگ بزنیم. یا این‌که حتما باید درباره‌ی آب‌وهوا و شلوغی و سختی‌های کار با هم حرف بزنیم. مطمئن بودیم که این‌ها کارهایی از سر سرخوشی و بی‌کاری است. واقعا لازم نیست. به هم لبخند می‌زدیم و سریع غذایمان را می‌خوردیم و خیلی کم پیش می‌آمد با هم پای یک فیلم بیدار بمانیم.

ما با هم واقعا فرق داشتیم. اما این هماهنگی غبطه‌برانگیزمان را مخدوش نمی‌کرد.»

سیندرلاهای مسقط / هدی حمد / ترجمه: معانی شعبانی

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 11
  • بازدید کننده امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 34
  • بازدید سال : 83
  • بازدید کلی : 2953
  • کدهای اختصاصی